مصاحبه ای با مســـــــــــــی

 

-مصاحبه کننده: ( یه هدیه به لئو میده ) برای ستاره جهان ما ، باعث غرور مردم آرژانتین از طرف  
Perros de la Calle

-لئو: بسیار ممنونم!

 

-مصاحبه کننده: ما به شما دادیم Dulce de Leche (یه نوع شیرینی)  برای تیاگو.. آیا تیاگو میدونه این چیه؟؟

-لئو: بله میدونه..!!

 

-مصاحبه کننده: آیا دوس داره؟؟؟

-لئو: بله... وقتی مامانش مارو نمیبینه من کمی از اینا بهش میدم... (با خنده)

---------

-مصاحبه کننده: یه چیزی باعث میشه که من در مورد پسرت تعجب کنم... چه چیزهایی تو یا آنتونلا بهش میگین راجب آرژانتین؟؟؟ منظورم اینه که، اون میدونه که اهل آرژانتینه اما تو یه کشور دیگه زندگی میکنه.. چه جوری میتونی مدیریتش کنی؟؟ اون فرهنگ و آداب و رسوم رو میدونه از اونجا؟؟؟

-لئو: نه راستیتش.. اون هنوز خیلی کوچولوئه و چیزی میتوجه نمیشه... در واقع اون الان هیچ چیزی متوجه نمیشه... اون فقط 1 سالشه و هر چقدر که بزرگ تر بشه بیشتر میفهمه که ما از کجا آمده ایم و الان کجا زندگی میکنم و همه چیز رو.. او با من و آنتونلا زیاد به آرژنتین میره..  در حال حاضر اون هیچی نمیدونه ولی به زودی خواهد فهمید..

 

-مصاحبه کننده: اما برای مثال، آیا براش آهنگ های آرژانتینی یا چیزایی مثل این میذارید؟؟ یا همه چیزی که در کاتالونیا است؟؟

-لئونه.. ما به او همه چیز رو نشون میدیم.... چیزایی که در اینجا هست و چیز هایی که در آنجا است.. تیاگو واقعا کارتون و چیزایی مثل اونو دوست داره.. اما از هر دو مکان..

 

-مصاحبه کننده: آیا تا بحال بهش توپ رو نشون دادید؟؟؟

لئو: بله

 

-مصاحبه کننده: .... و؟؟؟

-لئو: دوست داره... دوست داره

 

-مصاحبه کننده: تیاگو اون ژن رو داره؟؟؟ آخه همه یخوان بدونن حتی مردم بارسلونا... اونا فکر میکنن که تو اونو از قبل ثبت نام کردی..

-لئو: من نمیدونم... من نمیدونم... من فکر میکنم تیاگو راست پائه...!!!

 

-مصاحبه کننده: نننننننهههههههههه.... اما چرا؟؟؟

-لئو: بله.. زیرا اولین بار که توپ رو براش فرستادم با پای راست بهم جواب داد.. ما هنوز مطمئن نیستیم ...

 

-مصاحبه کننده: شاید اون هافبک راست بشه...

-لئو: اما هنوز ما مطمئن نیستم.. اگه یه روزی هم فوتبالیست نشه هیچ مشکلی نیست...

 

-مصاحبه کننده: صبر کن، بیشتر توضیح بده.. اولین باری که توپ رو براش فرستادی و با پای راست جواب داد ، بگو چطوری انجامش دادی؟؟

-لئو: خب ، اولین باری که توپ رو براش فرستادم از پای چپش استفاده کرد..

 

-مصاحبه کننده: اوووووو.... و تو چشن گرفتی؟؟

-لئو: بله... (میخندد)

 

-مصاحبه کننده: و؟؟

-لئواولین بار از پای راستش استفاده کرد.. بعد از دوتا پاش استفاده کرد .. اما الان بیشتر از پای راستش استفاده اما بعضی اوقات هم پای راست... هنوز واضح نیست..

 

-مصاحبه کننده: شاید دو پا باشه..

-لئو: اووم.. من فکر کنم پا راسته...

 

-مصاحبه کننده: اگه به تیاگو یه توپ ، یه اسباب بازی  یک فیلم بدی کدوم رو انتخاب میکنه؟؟؟

-لئو: توپ.... اون توپو انتخاب میکنه..

 

-مصاحبه کننده: اوووه... خوبه!!!! الان همه میتونن نفس راحت بکشن.. به خصوص مردم بارسلونا... آیا واقعا تو باشگاهی ثبت نامش کردی؟؟؟

-لئو: نه این ساختگیه... اون عضو تعداد زیادی از باشگاهاست.. درحالی که خودش هیچی نمیدونه... (میخندد)

 

-مصاحبه کننده: واقعا؟؟ کدام باشگاه ها؟؟؟

-لئو: راستش نمیدونم... اما تعداد زیادی از باشگاه ها برای او پیراهن و کارت عضویت فرستاده اند...

 

-مصاحبه کننده: خب این عجیب نیست.. پدرت او را عضو نیواولد بویز کرده الان نه؟؟

-لئو: بعله آنها برای او یک کارت ساختن..

 

-مصاحبه کننده: آخرین بار برای چه چیزی پول پرداخت کردی؟؟؟

-لئو: برای کار های روزانه.. خرید در فروشگاه و ....

 

-مصاحبه کننده: یه دقیقه وایسا... لئو مسی به فروشگاه برای خرید میرود؟؟؟

-لئو: آره بعضی اوقات... اما بیشتر آنتونلا این کارو انجام میده... (میخندد)

 

-مصاحبه کننده: این چیزی بود که میخواستم ازت بپرسم.. همه مردم این تصورو دارن که تو مثل یک خدایی.. آیا تو خونه هم همینجوری هستی؟؟؟ آگه آنتونلا بگه من امروز خیلی خسته شدم تو کارای خونه کمکم کن کمکش میکنی؟؟ مانند ظرف شستن انجام کار های خونه و ...

-لئو: بله معلومه.. ما از 7 سالگی همدیگر را میشناسیم و این یه چیزی فراتر از واقعیته... رابطه ی ما بسیار رشد کرده و حالا با هم زندگی میکنیم و باید به یکدیگر کمک کنیم ... همانطور که من به پدر و مادرم کمک میکردم و میکنم...


-مصاحبه کننده: پستت در خونه چیه؟؟ در بارسلونا و تیم ملی آرژانتین تو شماره 10 هستی اما در خانه چه گونه است؟؟

-لئو: کمی از همه همش...


-مصاحبه کنندهنه، نه . منظورم این است که ، در رابطه خود با دوست دختر خود  نقشت تو خونه چیه ؟ آیا شما یک مدافع هستی ؟ نیمکت نشین؟؟؟ شماره 10 رئیس است ؟ کاپیتان خونه کیه لئو؟

-لئو: اووووه..(میخندد) !!! نمیدونم... ما سعی میکنم همیدگه رو کمک کنیم.. من سعی میکنم کار های خونه رو انجام بدم به خصوص کارای فرزندمون رو... آنتونلا تمام روز با تیاگوئه و انجام همه کار ها اونو خسته میکنه ، من سعی میکنم هر وقت که بتونم کمکش کنم...


-مصاحبه کننده: خب لئو فقط با آره و نه جواب بده. تاحالا پوشک عوض کردی؟؟

-لئو: بله


-مصاحبه کننده: آیا شیشه شیر بچه رو گرم کردی؟؟

-لئو: آنتونلا این کارا رو میکنه پس نه


-مصاحبه کننده: اگه آنتونلا نخواد نصفه شب پاشه و شیشه شیر تیاگو رو بده تو این کارو میکنی؟؟

-لئو: نه... (میخندد)


-مصاحبه کننده: صداقتت رو خیلی دوست دارم... (میخندد).. آیا برای کمک به راحت تر خوابیدن براش داستان میخونی؟؟

-لئو: چی؟؟


 

 -مصاحبه کننده:آیا برای این که تیاگو بخوابه براش داستان تعریف میکنی؟؟

-لئو: نه نه ... راستش تیاگو به این کارا نیازی نداره.. غذاشو میخوره و کارتونشو میبینه و میخوابه... خیلی راحت.. اون دیر به رخت خواب میره و خیلی هم دیر صبح ها از خواب پا میشه...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 24 دی 1392 | 12:10 AM | نویسنده : کیانا |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.